English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out of proportion U خارج از اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
misifit U لباس خارج از اندازه
Other Matches
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauge U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
outsides U خارج
outside U در خارج
off U خارج از
outsides U در خارج
outside U خارج
off side U خارج از خط
out of tune U خارج
abroad U خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
aroint U خارج شو
non combatant U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
non-combatants U خارج از صف
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out-of- U خارج از
externals U خارج
external U خارج
out of U خارج از
outed U خارج
per U خارج از
externally U از خارج
out U خارج
out- U خارج
soto uke U دفاع از خارج
out- U خارج از حدود
from outside U از خارج [از شهر]
from out of town U از خارج [از شهر]
out U خارج بیرون
extra cosmical U خارج ازعالم
out U خارج از حدود
extraneous U خارج از قلمروچیزی
out- U خارج بیرون
anieoro U از داخل به خارج
phase out U خارج کردن
to fall out U خارج شدن
extra professional U خارج حرفهای
tort U خارج از قرارداد
torts U خارج از قرارداد
inaccessible U خارج از دسترس
emigration U مهاجرت به خارج
to rule out U خارج کردن
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
acentric U خارج از مرکز
to pass off U خارج شدن
cross country U خارج از جاده
abaxile U خارج از مرکز
outbound U خارج ازمحدوده
alfresco U خارج از منزل
discharge U خارج کردن
outside U به سمت خارج
endarch U متشکل در خارج
discharges U خارج کردن
issue U خارج شدن
bring out U خارج کردن
quotient U خارج قسمت
ouyby U خارج از دور از
quotients U خارج قسمت
emissive U خارج شونده
away U دوراز خارج
outsides U به سمت خارج
issued U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
exterritorial U خارج الملکتی
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
out of doors U خارج ازمنزل
submultiple U خارج قسمت
from the outside U از خارج [از جایی]
double out U 081 خارج
expulse U خارج کردن
issues U خارج شدن
egress U خارج شدن
blow out U به خارج دمیدن
over the side U خارج از ناو
beside the question U خارج از موضوع
beside the mark U خارج ازموضوع
begone U خارج شو عزیمت کن
irrelevant U خارج از موضوع
oversea U خارج از کشور
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
neither here nor there U خارج ازموضوع
derail U از خط خارج کردن
foreign market U بازار خارج
derail U از خط خارج شدن
out of phase U خارج از فاز
exit U خارج شدن
outdoors U خارج از منزل
out of line U خارج از خط جبهه
out of door U خارج ازمنزل
derailing U از خط خارج شدن
out-of- U در خارج بواسطه
out of turn U خارج از نوبت
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
exits U خارج شدن
outboard bearing U یاتاقان خارج
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
off key خارج از مایه
derailing U از خط خارج کردن
To fall out. U از صف خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
fescennine U خارج ازاخلاق
abroad خارج از کشور
nonsense U خارج از منطق
void U خارج شدن
extravascular U خارج رگی
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
outbye U خارج از دور از
off duty U خارج از خدمت
off center U خارج از مرکز
off duty U خارج از نگهبانی
extramundane U خارج دنیایی
extramarital U خارج از زناشویی
extramarital U خارج ازدواجی
popping U خارج شدن
off season U خارج از فصل
out of question U خارج از موضوع
unship U خارج کردن
out of U در خارج بواسطه
overseas U خارج ازکشور
extra-marital U خارج از زناشویی
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
without U بطرف خارج
eject U خارج کردن
out of action U خارج ازنبرد
ejected U خارج کردن
outbound U مربوط به خارج
not to the point U خارج از موضوع
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
abaton U [محل خارج از دسترس]
table U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
derailments U از خط خارج شدن ترن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
derailment U از خط خارج شدن ترن
tabled U از دستور خارج کردن
outed U خارج از افشا شده
rationed U خارج قسمت سهمیه
ration U خارج قسمت سهمیه
dead ball U توپ خارج ازبازی
escalate U از مهار خارج شدن
escalated U از مهار خارج شدن
escalates U از مهار خارج شدن
It is beyond my authority. U ازاختیار من خارج است
voice-overs U صدای خارج از تصویر
voice-over U صدای خارج از تصویر
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
face U [نمای خارج ساختمان]
external U خارج یک برنامه یا وسیله
rations U خارج قسمت سهمیه
belching U بازور خارج شدن
out- U خارج از افشا شده
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
decivilize U از تمدن خارج کردن
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
belch U بازور خارج شدن
belched U بازور خارج شدن
belches U بازور خارج شدن
out U خارج از افشا شده
externals U خارج یک برنامه یا وسیله
escalating U از مهار خارج شدن
Recent search history Forum search
2off-season
1معنی لغت overfit
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
4express, overexpression
1recreationist
2high dimentional task solution space
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com